ترکی ستیزی و احساس کهتری(3)
اشاره : این مقاله بخشی دیگر از سلسله مقالات «ترکی ستیزی و احساس کهتری» است که بخشهای مختلفی دارد. بر آنیم که انشاالله تمامی بخشهای دیگر از این سلسله مقاله را از روزنامهها و مجلات مختلف گردآورده، تدوین و تنظیم کنیم. به مرور همه را در وبلاگ خود قرار خواهیم داد. این سلسله مقالات بر اساس اصول روانشناسی و جامعه شناسی نگاشته شده است و راهگشای خیلی از هم زبانان ترک ما خواهد شد.
در زیر قسمت سوم بدنبال قسمت دوم بخشی از مقاله دکتر حسین محمدزاده صدیق را که در ماهنامه پیک آذر در سال 1374 به چاپ رسیده است، و توسط داوری اردبیلی جهت انتشار آماده سازی شده است را می خوانید امید که مورد توجه و پسند قرار گیرد.
15-- خود بزرگ خواهی
احساس کهتری پایدار سبب میشود، فرد آنچه را میخواهد از بیراهه به دست آورد و از این رو به «خود بزرگخواهی» دست مییازد و با ایجاد کهتری در دیگران، استحقار خود را سرپوش مینهد.
شوونیسم آریایی در ایران هفتاد سال اخیر چنین کرده است. احساس کهتری پایدار در او، در مقابله با غیرت،عفت، عصمت و دیگر ارزشهای جامعهی اسلامی که در ترکان نیز وجود دارد، سبب شده است که با ایجاد احساس کهتری مقطعی و گذرا در ترکان به «خود بزرگ خواهی» نژادی و زبانی و قومی چنگ یازد. به تاریخ تحریف شده و افسانهپردازهی هخامنشی و کیانیان و ساسانیان تمسک جوید و رَطب و یابِس به هم بافد و بخش اعظم تاریخ واقعی ایران را که تاریخ غیرت و عزت ترکان و دیگر اقوام مسلمان است، انکار نماید.
16- اسلام و شوونیسم
در دین مقدس ما اسلام نیز هرگونه شوونیزم، نژادپرستی، تعصبات قومی و قبیلهای مطرود و منفور شمرده شدهاست. دين اسلام عالم بشريت را به زير پرچم توحيد دعوت ميكند و طالب جاري شدن اخوت اسلامي بين مسلمين است. هم از اين رو، حق تعالي در قرآن ميفرمايد:
«اِنَّمَا المُؤمِنونَ اِخْوَة فَاَصْلِحوا بَینَ اَخَوَیکُم وَ اتَّقوا الله لَعَلَّکُمْ تُرْحَمون.» [1]
در اين آيهي مباركه لفظ«انّما» جهت بيان حصر آمدهاست. به اين معني كه اخوت جاري در آيه فقط ميان مؤمنان ميتواند برقرار باشد و ميان مؤمنان و شوونيستهاي مسلمان نما اخوت معنايي نخواهد داشت. اينان كافراني هستند كه دين را هم شايد وسيلهاي براي واكنش ناشي از احساس كهتري پايدار خود بكنند. پس اگر مؤمني به يك كافر، هموطن و همميهن اطلاق كند، نمي تواند«برادر» بگويد. شوونيستها و تركيستيزان هيچگاه نمي توانند برادران ما باشند، آنان دشمنان ما هستند كه در روز 22/11/57 از ما سيلي خوردند. خداوند دوستي با آنان را كه اهل كفر هستند نهي ميكند و ميفرمايد:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِیاء»[2]
چرا كه اقتضاي ايمان، دشمني با بيايمانهاست. حتي به سبب عدم اجتماع ضدين، بايد از آنان دوري جست و با آنان دوستي حقيقي نداشت مگر در معاملات و رفت و آمدها و ديد و بازديدها.
17- شوونیسم فارس و صهیونیسم
شوونيستهاي آريامهري از قماش ابراهيم پورداوود و احمدكسروي و نوچهها و هواخواهان آنان از اين دست كافران هستند. تئوريهاي تركيستيزي آنان در دايرهي وسيع صهيونيسم بينالملل و توسط ايادي آنان در اسرائيل نامشروع طرحريزي ميشود و در سرتاسر ايران اسلامي به كار گرفته ميشود. پايتخت شوونيزم آريامهري «تل آويو» و « واشنگتن» است. شدت كينهي نژادي و واكنش احساس كهتري پايدار اين مفسدان پان ايرانيست غيرمسلمان و حتّي مسلمان نمايان زرتشتي زده و هخامنشي زده و ساساني زده با تركان مسلمان و متعصب و تازهنفس ايراني به حدّي است كه طبق استنتاج ذبیح الله صفا- یکی از مبلغان کینه و دشمنی علیه عنصر ترک در ایران - :
«در کمتر موردی است که سخن ترکان به میان آید. از آنان به نحوی که از دیـوان و دیوپرستان و سحره و جادو سخن رود یاد نکنیم. چنانکه ...» [3]
18- ترکیستیزی حیلهی صهیونیستی
صهیونیستها بعد از نخستین کنگره که در سال 1897 در شهر «بال» سوئیس به ریاست «تئودور هرتسل» تشکیل دادند، به دولت عثمانی مراجعه کردند و به زبان دیپلماتیک و با وساطت کشورهای بزرگ آن زمان مانند انگلیس، خریدن سرزمین فلسطین و یا خریدن باغات و مزارع آن جا را درخواست کردند و با مخالفت بسیار تند ترکان دولت عثمانی رو در رو شدند. هم از این روی به دسائس صهیونیستی در سال 1918 دولت عثمانی به بازماندهی قطعی جنگ بدل شد و سرزمین ترکان، قطعه قطعه شد و کشورهایی چون اردن، سوریه، لبنان، عراق، عربستان و . . . تأسیس گردید و برای آن که دیگر هیچ گاه دولتی مانند دولت عثمانی تشکیل نشود در منطقه، سیاست ترکیستیز تشکیل گردید و این برنامه بر اساس یک سیاست کلان انگلیسی – صهیونیستی پیش رفت و چون سیطرهی دینی مسلمین ترک زبان بیش از دیگر اقوام مسلمان بود، ترکیستیزی در راستای اسلامستیزی پیش برده شد و در ایران این سیاست توسط رژیم انگلیسی- صهیونیستی «رضا شاه پالانی» اجرا گردید.
باید توجه داشت که یکی از تدبیرهای صهیونیستها و شوونیستهای متعصب، ایجاد تفرقه در بین مسلمانان است. ترک و فارس، شیعه و سنی، پاکستانی و هندی،عرب و عجم و . . . باید به جان هم بیفتند و ضعیف شوند و تا آن گروه اندک(صهیونیست) استفادههای خود را ببرد.
دولتهای بدنام پهلوی توانستند شوونیستها و صهیونیستهای ترکیستیز ایران را منسجم سازند و در ارگانهای فرهنگی و علمی کشور نفوذ دهند و سازمانها و تشکلها و احزاب فرمایشی متعددی با مرامهای صهیونیستی- آریایی و به قصد اسلامستیزی و ترکیستیزی ایجاد کنند. هدف آشکار صهیونیستها از این برنامه، «ترکیستیزی» و هدف پنهان آنان، ایجاد تفرقه و درگیری میان فارس و ترک و تضعیف اتحاد آنان بر اساس اسلام بود.
19- واکنش فارسهای مسلمان
شهيد مطهري كه خود فارس بود و از هرگونه احساس كهتري مبري بود، واكنش تركان را بسيار طبيعي، نجيبانه و سپاسگزارانه ميشمارد كه با خضوع و خشوع بيش از اندازه و با صداقتي وصفناپذير به توسعهي اسلام از جهات نظامي و فرهنگي پرداختند و از اينكه ابونصر فارابي زبان تركي ميدانسته و« تا آخر در جامه و زيّ تركان ميزيسته» به مباهات ياد ميكند.[4]
۲۰- احساس کهتری پایدار رژیم پهلوی
تركي ستيزي و نفي و طرد زبان تركي و امحاء آثار ادبي و فرهنگي تركي در رژيم منحوس پهلوي، ناشي از احساس كهتري پايدار آن رژيم در مقابل مسلمين و معارف اسلام و مفاهيم قرآن بود كه آن را در پوششي وجيهانه از« بيگانه ستيزي» پيش ميبردند و در واقع تركي ستيزي، پيوسته پلّهاي براي صعود به مراحل ايجاد كينه و نفرت به عربي و اسلام و قرآن بوده و اكنون نيز چنين است.
چنانكه در همهي كتابهای «تاريخ ادبيات در ايران» كه در روزگار سياه پهلوي تأليف شد و در دانشگاهها به تدريس آن پرداختند، اگر اشارهاي به ادبيات تركي و عربي داشتند، سرشار از كينه و نفرت ناشي از احساس كهتري پايدار بود. براي گروهي اندك از ايرانيان از اين نظر كه به تعبير آنان«خون و نژاد برتري داشتند و بايد به آن مباهات ميكردند» ياد ميدادند كه چگونه از عنصر ترك و عرب و از زبانهاي تركي و عربي انزجار داشته باشند. و حتي به پالايش و ويرايش فارسي از لغات تركي و عربي ميپرداختند. نظريهپردازان شوونيست شاه كه اسير احساس كهتري پايدار بودند،تئوري « اصالت نژاد» را پيش ميكشيدند و به ترويج فساد در ارض و به تحريف دين و تكذيب حقايق و تعميم فحشاء به شيطان كمك ميكردند و تركي ستيزي را پلهاي براي نيل به اين اهداف به كار ميگرفتند و نوچههاي آنان نيز اكنون در همين خيالها هستند و با نفوذ در ارگانهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران میخواهند ترکیستیزی را به این نظام مقدس منسوب سازند. در حالی که اسلام، هویت افراد را قابل انکار نمیداند.
شهيد مطهري در كتاب با ارزش « خدمات متقابل ايران و اسلام» جملهاي از علامه اقبال لاهوري بدين صورت: « ملت پرستي خود نوعي توحّش است» نقل ميكند و سپس ميگويد: « احساسات ملّي... موجب تبعيض در قضاوت، در ديدن و نديدن خوبيها و بديها و در جانبداريها ميشود، ضد اخلاق و ضد انسانيت است».[5]
و در جای دیگر میگوید:«تنوع زمان وسیلهای برای پیشرفت بیشتر اسلام محسوب میشود. چه، هر زبانی میتوان بوسیلهی زیباییهای مخصوص خود، خدمت جداگانهای به اسلام بنماید. یکی از موفقیتهای اسلام این است که ملل مختلف با زبانها و فرهنگهای گوناگون آن را پذیرفتهاند و هر یک به سهم خود و با ذوق و فرهنگ و زبان مخصوص خود، خدماتی کردهاند.»[6]
آتیر مالار:
[1] حجرات / آيه 10 .
[2] ممتحنه / آيه 1.
[3] صفا، ذبيح الله . تاريخ ادبيات در ايران، ج. 1 ، ص 228.
[4] مطهری، مرتضی. خدمات متقابل اسلام و ايران، انتشارات صدرا، ص 540.
[5] همان، ص. 95.
[6] همان، ص 114.

1) من اسماعیل سالاریان صاحب این وبلاگ 7 کتاب چاپ شده ام 1-تمثیل و مثل 2- ناغیلار بوقچاسی 3- مثنوی یوسف و زلیخا به ترکی خراسانی 4- نگاهی به ادبیات ترکان خراسان 5- نگاهی به فرهنگ ترکان خراسان هست 6 -ترکی خراسان و قواعد آن و چند کتاب در زمینه زبان، ادبیات و فرهنگ ترکان خراسان آماده نموده ام که هنوز چاپ و نشر نشده اند.