زبان گفتار، زبان نگارش

هر زبان به مثابه عامل الفت و وسيله تفاهم مابين افراد اجتماع، معمولا دو جناح متمايز دارد. يكي طريق سخن گفتن، که از آن به عنوان زبان گفتار يا محاوره مي توان نام برد و ديگري از راه نوشتن، که به آن نيز زبان نگارش يا کتابت مي توان نام داد.

زبان گفتار يا زبان محاوره، همان زباني است که اجماع مردم در محاورات و مكالمات روزمره خود به کارمي برند. زبان تكلم هر قوم زبان طبيعي آن قوم است و به همين لحاظ از آن به عنوان زبان مادري نيز نام برده مي شود.

زبان نگارش يا کتابت زباني است که انسان از آن براي ثبت و ضبط احساسات، انديشه ها، و نتايج مشاهدات و تجارب خود و انتقال آن به افراد هم زمان دور دست و به نسل هاي آينده استفاده مي کند. زبان نگارش هر قوم، زبان مدنيت و فرهنگ و ادبيات آن قوم محسوب است. و از اين لحاظ به آن زبان ادبي نيز مي گويند.

زبان نگارش در هر قوم، در درجه اول مورد استفاده کساني قرار مي گيرد که خواندن و نوشتن بلد باشند و بنابراين، در ميان توده هاي انبوه هر قوم که در طول تاريخ از اين نعمت محروم مي مانند احساس ها و انديشه ها و تجارب از مجراي زبان گفتار از سينه به سينه و از نسل به نسل انتقال يافته و از مجموع آن ادبيات شفاهي خلق به وجود مي آيد. زبان ادبي هر قوم، بر اساس يكي از شيوه هاي تكلم همان قوم بنياد مي گيرد. از ميان شيوه ها و طرز تكلم هاي مختلف، يك شيوه تكلم تحت تاثير علل مختلف که در راس آن مرکزيت و پيشرفتگي عمومي ناحيه رواج آن طرز تكلم نسبت به نواحي ديگر قرار دارد، موقعيت زبان نگارش را کسب مي کند.

هر زبان معمولا بيش از يك زبان ادبي نخواهد داشت. اين زبان ادبي ضمن اينكه به يكي از لهجه هاي تكلم بيشتر از ساير لهجه ها نزديك تر خواهد بود ولي هرگز صد در صد عين آن نخواهد بود. زيرا زبان ادبي، اولا بعد از ايجاد و ثبات، ضوابط و قواعد و اسلوب هاي بديعي و فني ويژه اي پيدا خواهد کرد که لهجه در دوران حيات خود از آن بي نصيب است. ديگر اينكه زبان ادبي در خارج از حدود گنجايش لهجه تكلم که بر اساس آن استوار گشته است، کلمات و تعبيرات ديگري نيز از ساير لهجه ها و شيوه هاي خويشاوند و همچنين زبان هاي بيگانه مي پذيرد. به طوري که ممكن است حتي تحت شرايط تاريخي معين ، مورد استيلاي يك یا حتي چند زبان اجنبي قرار گيرد و به صورت يك زبان کاملا ساختگي در آيد.

با تكامل تاريخي جامعه و دگرگون شدن چهره اجتماع و در شرايط تعميم فرهنگ و گسترش مطبوعات، روزنامه ها، شبكه راديو و تلویزیون، ماهواره ها و دنیای مجازی انترنت، زبان ادبي از خدمت قشرهاي محدود جامعه رها شده و در خدمت اکثريت مردم جامعه گمارده مي شود. بنابراين، در کميت و کيفيت آن تحولات اساسي رخ مي دهند.

اين تحولات اساسي، بيش از هر چيز، در زمينه نزديك شدن زبان عامه به زبان ادبي خود نمايي مي کند. زبان ادبي به ناگزير حالت گرايش آشتي جويانه بي سابقه اي به زبان عامه نشان مي دهد و براي ايجاد زبان گسترش يافته و تعميم پذيرفته اي که حوائج نگارش و تكلم اکثريت بزرگ مردم را بر آورد، به کوشش بر مي خيزد. حاصل اين کوشش، سر انجام به صورت پيدايش زبان نگارش و تكلم عمومي و واحد که در فرق و دوگانگي دو جناح با سواد و بی سواد زبان به مرور از ميان بر مي خيزد، جلوه گر مي گردد.