افسانه مانقورد که در تاریخ دیرین تورکها است را میدانید
افسانه مانقورد که در تاریخ دیرین تورکها است را میدانید ؟؟!!
آیا میدانید امروزه تورکها چرا به کسانی که هویت خود را باخته اند و در مقابل نژادپرستی سر خم میکنن، مانقورد میگویند؟
فرد مان قورد از خود بیگانه شده و هیچ وابستگی فرهنگی به قوم خود احساس نمیکند .
او به راحتی زبان مادری و حتی مام میهن و مادر حقیقی خود را در جای جای گفتارش به تحقیر و تمسخر میگیرد و فرهنگ خودی را نفی و به فرهنگ بیگانه به دیده احترام فوقالعاده مینگرد و در این کار آنقدر پیش میرود که حتی حاضر میشود طبق افسانه به دستور ارباب، قلب مادر خود را نیز نشانهی تیر کند و او را از پای درآورد بدون اینکه خم به ابرو بیاورد یا متاثر گردد .
بدین جهت مان قورد یک بی اصل و نسب کامل است که بیشتر به کوبیدن مظاهر و منافع ملی خود میپردازد .
واژه "مان" در ترکی غیر از معنی مثل و مانند در ترکیب ترکمان (ترک مانند) و ائلمان (ائل مانند) معنی عیب و نقص را نیز در خود دارد و مان قورد در حقیقت مفهوم "گرگ ناقص" یا به بیان واضحتر "انسان ناقص" را در قاموس ترکان افاده میکند .
با توجه با اینکه در این قاموس بوز قورت بعنوان انسان کامل و اصیل است لذا مان قورد بعنوان انسان ناقص تلقی میگردد .
به عبارت دیگر مان قورد به معنی "گرگ ننگین" یا "انسان ننگین" است.
این ننگ بیشتر گریبان گیر همان بوزقوردهاست که اسیر دشمن شده و بعد از شستشوی مغزی به ننگ ایل و تبار و جامعه و ایدئولوژی خود بدل میشوند .در شکل جدید مان قوردها در رسانههای گروهی وادار به مصاحبه بر علیه ایدئولوژی قبلی خویش میگردند .
افسانه مانقورد در مورد منشا و چگونگی مانقورد شدن بوزقوردها سیر مسخ آنان از گرگ کامل (انسان کامل) به گرگ ناقص (انسان ناقص) را به تفصیل چنین بیان میکند .
روز و روزگاری در صحرای "ساری اؤزیه" آسیای مرکزی اقوام مختلف زندگی میکردند . یکی از این اقوام قوم ترک نایمان بود .
نایمانها دشمنانی به نام " ژوان ژوان"ها داشتند . ژوان ژوانها مبتکر مانقورد گردانیدن اسرای خود بودند .
آنها اسیران جوان قبیله نایمان را گرفته و طی شکنجههای سخت و طاقتفرسا حافظ تاریخی آنان را مختل کرده و از آنها فردی بی بند و بار نسبت به قوم و قبیله خود میساختند .
مانقوردها طوری تربیت میشدند که تنها دستورات ارباب خود را مثل روبوت، و آدم آهنیها بکار میبستند اگر ارباب مانقورد میگفت پدر و مادرت را بکش در چشم بهمزنی بدون هیچگونه ترحمی آنان را به قتل میرساندند .
افسانه میگوید : در منطقه ساری اؤزیه چاههای زیادی وجود داشت و همه جا سرسبز و خرم بود ولی ناگهان قحطی بزرگی اتفاق افتاد و اقوام ساکن در آن صحرا به جاهای دیگر کوچ کردند .
قوم ژوان ژوانها نیز که مبتکر شستشوی مغزی جوانان بودند مجبور به کوچ گردیده بسوی رود ادیل (اتیل)- که همان ولگا باشد- رفتند.
آنها چون به لعنت و نفرین الهی به جزای مان قورت کردن جوانان دچار شده بودند موقع گذر از روی آبهای یخ بسته ولگا همگی از کوچک و بزرگ و انسان و حیوان با شکسته شدن یخها به عمق آبها مثل فرعون- فرورفته و از روی زمین محو و نابود شده به جزای خود میرسند .
افسانه در مورد چگونگی مانقورد سازی ژوان ژ وانها میگوید : ژوان ژوانها وقتی کسانی را اسیر میگرفتند آنها را به صحرا برده موهای سرشان را از ته می تراشیدند، بعد شتری را سر بریده و از پوست گردن شتر که از سفتترین قسمت پوست شتر است قطعاتی را جدا کرده و بلافاصله به سر اسیر چسبانیده ، آنرا محکم میبستند . بعد از این کار دستبند و پایبند اسیران را محکم کرده آنها را در زیر آفتاب سوزان رها میکردند .
بعد از مدتی موی سر آنها رشد کرده و چون جایی برای رشد خود نمییافتند برگشته بتدریج داخل مغز اسیر میشدند .
در این موقع بیشتر جوانان تاب تحمل این عذاب را نیاورده فوت میکردند ولی آنهایی که میماندند در اثر برخورد موها با سلولهای حافظه تمام خاطرات گذشته خود را از دست داده و تنها مهارتهای آنان در تیراندازی میماند .
آنها به دستور ارباب خود هر کس را که دستور میداد بلافاصله تیرباران میکردند. چون از بین ده اسیر یک اسیر مانقورد شده و بقیه میمردند لذا ارزش یک مانقورد ده برابر یک غلام بود و اگر کسی مانقورد کسی را میکشت مجبور به پرداخت جریمه سنگین میشد.
❌متاسفانه کسانی هستند که ناموسشان و زبان و هویتشان را به خاطر پول می فروشند #سلیمان_افشار_تکابی هم یک نمونه از این افراد است.