کی شما روزه گرفتید که افطار کنید
خیمه برچیده شب سرد، خروسان گفتند
سحر دهکده گل کرد، خروسان گفتندهمه گفتند و به تاکید، که آنک خورشید
گر ندیدید، ببینید که آنک خورشیدای جماعت نه اگر بیش، کمی عار کنید
کی شما روزه گرفتید که افطار کنیدسرفرازی نه متاعی است که ارزان برسد
سحر آن نیست که با بانگ خروسان برسدسحر آن است که بیدار شود اقیانوس
سحر آن است که خورشید بگوید نه خروسالغرض بیشتر ازمائده مهمان دیدیم
رمه آنقدر ندیدیم که چوپان دیدیمشادمان چه نمازند؟ وضو باطل بود
آب این جوی همان از ده بالا گل بودآسیا بود، ولی راه عمل را گم کرد
آرد را چرخ زد و چرخ زد و گندم کرداز درختی که چنین است، نچیدن بهتر
از چنین راه، به منزل نرسیدن بهترظاهراً مرده که پوسید کفن میآید
نوح این قوم پس از غرق شدن میآیدبا چنین بینفسان حرف و سخن بیهوده است
ما نمیمیریم پس فکر کفن بیهوده استدر کفن هم اثر از وضع جنون خواهد ماند
دست ما با تیغ از خاک برون خواهد ماندهر که با عذر و بهانه است، خداحافظ او
هر که پابسته خانه است، خداحافظ اوچشم از آنسان نگشودیم که خوابش ببرد
بند از آنگونه نبستیم که آبش ببردخصم گفتند و دروغ است، که دیگر گشته
آنچنانی که توان گفت ابوذر، گشتهدل مبندید که صد فتنه در این پنهان است
این همان قصه اسلام ابوسفیان استمثل بیمار که صد بار تب و نوبه کند
دم به دم توبه کند، بشکند و توبه کندکفر کفر است اگر مسجد اگر قرآن است
خصم خصم است اگر بوذر اگر سلمان استپای این طایفه جز در پی شیطان فلج است
قبله کج نیست، نمازی که نخواندند کج استمحو فرعون مشو، نیل شدن آسان است
سنگ پیدا کن ابابیل شدن آسان استهر که با عذر و بهانه است، بهل تا برود
هر که پا بسته خانه است، بهل تا برودشاعر: محمد کاظم کاظمی