علي محمدبياني

 زبان هاي معروف دنيا را از نظرگاه گرامر و نحو زبان به چهار گروه تقسيم كرده اند. اگر چه از منظر ائتنوگرافي و قوم شناسي هم همين چهار گروه را مي توان رديابي كرد، ولي به نظر مي رسد؛ تقسيم بندي از نظر گرامر و ساختار زبان، علمي تر از تقسيم بندي بر اساس قوم و ن‍‍‍‍ژاد است. چون بحث نژاد داراي اصالت و علميّت قابل استناد نيست. دكتر«عبدالرسول خيام پور» استاد ممتاز ادبيات فارسي در كتاب معروف«دستور زبان فارسي» زبانهاي جهان را بر اساس نحو آنها به چهار قسمت؛ اين گونه تقسيم بندي مي كند:

1- زبانهاي يك هجايي؛

 درين قسم زبان ها، كلمات تنها يك هجاي تغيير ناپذير است كه بر اوّل يا آخرآن پيشاوند يا پساوند افزوده نمي شود و حالات كلمات يعني وظايف آن ها را در جمله با پس و پيش كردن آن ها مي فهمانند. زبان چيني و سيامي و تبتي از اين دسته اند.

2- زبانهاي التصاقي (langues agglutinantes)

 در اين دسته زبانها نيز، كلمات داراي ريشه يك هجايي تغيير ناپذير است كه معناي اصل را مي رساند؛ ولي براي بيان معاني فرعي هجاهايي بر آن ريشه مي افزايند.

زبانهاي زير از اين دسته اند:

الف) زبانهاي اورال آلتايي (langues ouralo-altaiques )

 كه خود بر چند شاخه منشعب مي شود:                   

- شاخه فين و اویغري مانند زبان فين و لاپن و مجاري

- شاخه ساموييد

- شاخه تركي؛ مانند تركي آذربایجانی، خوراسانی، استانبولي، چواشي، اويغوري يا قوتي و غير آنها

-  شاخه مغولي كه عبارت است از؛ زبان مغول و قاملوق و بوريات

- شاخه تونغوز عبارت است از؛ زبان تونغوز و مانچو

ب) زبان دراويدي در هندوستان

ج) زبان هاي ماله و پلنيزي مانند زبانه اهالي ماله و جاوه وغير آن ها

د) زبان هاي بانتو در آفريقاي جنوبي مانند كافر( cafre) و غير آن

ه) زبان هاي آمريكايي مانند زبان مكزيكي و غير آن(يكي از مختصات زبانهاي آمريكايي آن است كه فاعل و مفعول با فعل آميزش يافته به صورت يك كلمه طولاني در مي آيد.)

و) زبان هاي استراليايي [ بوميان استراليا]

ر) زبان ژاپني

ح) زبان باسك [ در اروپا] و غير اين ها

3- زبانهاي پيوندي ( langues flexionnelles)

 درين نوع زبان ها ريشه مي تواند تغيير پيدا كند و با وندها جوش بخورد. زبانهاي مهم جهان ازين نوعند و به دو شعبه بزرگ تقسيم مي شوند:

الف) زبان هاي حامي و سامي كه بر دو قسم است:

1- قبطي، حبشي و غير آنها

2-  آشوري، عبري، فنيقي، كلدان، سرياني و عربي و امثال آنها

ب) زبانهاي هند و اروپايي كه به هفت شاخه منشعب مي شود.

- زبان هند و ايراني؛ مانند سانسكريت، فرس قديم، اوستايي و غير آنها

- يوناني

- ايتاليايي، سلتي؛ مانند لاتيني، اسك و غيرآن ها. (ايتاليايي، فرانسه، اسپانيايي، پرتغالي، روماني و غير آن ها)

- ژرمني؛ مانند ايسلاندي، سوئدي، آلماني، انگليسي، هلندي و غير آنها

-  بالت و اسلاوي؛ مانند زبان روسي، چك، لهستاني و غير آنها

- آلباني

- ارمني ( 1‌ )

چنانكه در تقسيم بندي دكتر خيامپور ديده مي شود، چهار گروه عمده را در ميان زبانهاي جهان مي توان رديابي كرد. اول زبانهاي «تك هجايي» مثل چين، دوم زبانهاي «التصاقي» مثل ترکی كه از آن به زبانهاي« پسوندي» نيز تعبيرمي شود. سوم زبانهاي«پيوندي» يا «تحليلي» مثل انگليسي، سانسكريت و فارسي و چهارم زبانهاي«قالبي» مثل عربي و عبري و...

اين زبانها را از منظر «وند دار» بودن هم مي توان تقسيم كرد:

1-   زبان هاي بدون وند، مثل تك هجايي ها (زبان چيني) و زبانهاي سامي مثل(عربي)

2-   زبان هاي ونددار مثل زبانهاي«هند و اروپايي» و زبانهاي«اورال آلتائيك» ( تركي و ... ) كه البته زبانهاي هند و اروپايي هم پيشوند مي گيرند، هم پسوند و بعضاً ميانوند. اما زبانهاي تركي و هم خانواده آن، فقط پسوند، مي گيرند. اين زبانها داراي ريشه هاي تك هجايي اند و با گرفتن وند، در آخر خود به كلمات و معناهايي جديد دست مي يابند؛ به اين خاطر به زبانهاي تركي، زبانهاي التصاقي و پسوندي هم مي گويند. زبانهاي باستاني سومري و ايلامي و اورارتويي و ماننايي در آذربایجان هم زبانهاي التصاقي بوده اند. این زبانها را به علت اینکه در آسیا بومی هستند، زبان های آسیایی هم گفته اند.

ازنگاهي ديگر يعني تحليل جغرافيايي؛ زبانهاي دنيا را به شكل زير هم مي توان تقسيم كرد:‌

1-   زبان هاي «آسيايي» كه عموما ً‌تك هجايي و التصاقي و پسوندي اند؛ مثل چيني، ژاپني، كره اي، تركي، سومري، عيلامي، اورارتويي، ماننايي، گوتي، لولوبي و زبانهاي دراويدي بوميان هندوستان.

2-   زبان هاي خاورميانه اي؛ مثل زبانهاي سامي(عربي، عبري، حبشي، آشوري، سرياني، آرامي، فنيقي، قبطي، نبطي و ...)

3-   زبان هاي سانسكريتي (اروپايي يا مهاجر) كه بعدها به اروپا وآسيا از جمله؛ هند و پاكستان و ايران آمده اند؛ اما بيشتر در اروپا گسترش پيدا كرده اند. اين زبانها هم در اوروپا هم در آسيا مهاجر تلقي مي گردند. ( بنابر اكثر نظرها دارندگان اين زبانها در شمال قفقاز و جنوب روس زندگي مي كرده اند!)

 ويژگي هاي زبان هاي التصاقي يا پسوندي مانند تركي:

همان گونه كه از نام زبانهاي التصاقي يا پسوندي مشخص است؛ اين زبانها داراي ريشه اي ثابت و عموماً تك هجايي اند كه اين هجاهاي ثابت در زمان صرف و ساخت واژه جديد با پذيرفتن وندها و التصاقهاي جديد، كلمه­ي مورد نظر را پديد مي آورند. در چنين زبانهايي از جمله، تركي، پيشوند نداريم و هميشه ريشه تك هجايي كلمه، در اوّل وا‍ژه قرار مي گيرد. اين نوع زبانها به زبانهاي آسيايي و اورال- آلتائيك هم معروفند. يكي از زبانشناسان معروف اروپايي به نام «استوني، ف، ويدرمان wiedermann)) دركتاب خود (1838) ويژگي هايي را كه زبانهاي اورال آلتائيك را از زبانهاي هند و اروپايي [سنسكريت يا مهاجر] متمايز مي سازد؛ در چهارده ماده به شرح ذيل خلاصه كرده است:

1- صداها هماهنگ هستند.

2- در اين زبانها جنس وجود ندارد.

3-   حرف تعريف وجود ندارد.

4-   صرف به وسيله پسوندها انجام مي گيرد.

5-   در صرف اسماء پسوندهاي ملكي به كار مي رود.

6-   اشكال افعال، غني و متنوع است.

7-   در اين زبانها برخلاف زبانهاي هند و اروپايي وند( affix) ‌بعد از كلمه مي آيد.

8-   صفات قبل از اسماء مي آيند.

9-   بعد از اعداد، علامت جمع به كار نمي رود.

10- مقايسه با مفعول منه ( abla tif) انجام مي گيرد ( دن = از)

11- براي فعل معين [كمكي] به جاي داشتن از فعل (ايمك) استفاده مي شود.

12- در بسياري از اين زبانها براي حركت منفي، فعل مخصوص موجود است.

13- پسوند سؤال موجود است ( مي، مو)

14 - به جاي حروف ربط از اشكال فعل استفاده مي شود» (2)

علاوه بر تفاوتهايي كه نقل شد؛ دكتر جواد هيئت معتقد است؛ كه اصلي ترين تفاوت زبانهاي مزبور، خصوصاً تركي با زبانهاي سانسكريت يا مهاجر( موسوم به هند و اروپايي از جمله فارسي و انگليسي) نه در هماهنگي اصوات و پسوندها، بلكه در ساختمان و نحو يا تركيب كلام و ترتيب عناصر جمله است. «در زبانهاي هند و اروپايي عنصر اصلي جمله(فعل) در ابتدا قرار مي گيرد و عناصر بعدي با ادات ربط به شكل حلقه هاي زنجير به يكديگر مربوط مي شود و اگر عناصر بعدي قطع شوند، سازمان جمله ناقص نمي شود. مثلاً:

‌«من رفتم به شيراز تا دوستي را ببينم كه اخيراً از فرانسه آمده و در آنجا شش سال طب خوانده است(ترتيب جمله در زبانهاي انگليسي و فرانسه هم تقريباً چنين است) در اينجا عنصر اصلي «من رفتم به شيراز»است كه در اول جمله قرار گرفته است؛ ولي در تركي ترتيب عناصر جمله كاملاً برعكس است. يعني ابتدا بايد عناصر ثانوي و فرعي تنظيم و گفته شود و عنصر اصلي يا فعل هم در آخر جمله قرار گيرد. يعني جمله فارسي بالا چنين ادا مي شود:

«آلتي ايل طب اوخوياندان سونرا، فرانسه دن يئني قاييدان دوستومو، گؤرمك اوچون؛ شيرازا گئتديم»

جي. ال. لويس در دستور خود، اجزاي جمله تركي را به ترتيب چنين مي شمارد:

1-    فاعل 2- قيد زمان 3- قيد مكان 4- مفعول غيرصريح 5- مفعول صريح 6- قيد و كلمه اي كه معني فعل را تغيير دهد 7- فعل

[ فرمول بالا در يك جمله تركي اينگونه مي شود:]

« نقاش، گئچن هفته موزه ده، گلن­لره تابلولاريني اؤزو گؤستردي»(3)

 دكتر حسن احمد گيوي هم در مورد پسوندي و التصاقي بودن زبان تركي مي نويسد:

«[زبان تركي ] داراي هجاي ثابتي است و براي دگرگوني و گونه گونگي معني و پيام واژه و نشان دادن شخص و زمان و صيغه هاي فعل، پسوندها، پس واژك ها و پس واژه هايي به آخر جزء ثابت (بن فعل) افزوده مي شود؛ مانند بن فعل«ياز» كه با افزودن اجزايي به آخر آن، پيامها، ساختها، ساختارها و زمانهاي گوناگوني پديد مي آيد؛ چون:‌

يازدي= نوشت (سوم شخص مفرد ماضي ساده)

يازاجاغام= خواهم نوشت (اول شخص مفرد مستقل)

يازارلار= مي نويسند (سوم شخص جمع مضارع اخباري آينده)

ياز = بنويس (دوم شخص مفرد فعل امر كه داراي شناسه صفر است)

يازان و يازيچي= (صفت فاعلي)

يازيلميش= نوشته شده (صفت مفعولي)

يازماق = نوشتن (مصدر)

كه در همه آنها هجاي«ياز» (بن فعل) ثابت و تغيير ناپذير مانده است و در همه ساختارهاي برگرفته از آن، افزوده ها تنها به آخر بن افزوده شده اند.( 4 )

پاورقي:

1 – دستور زبان فارسي، تاليف دكتر عبدالرسول خيامپور، انتشارات كتابفروشي تهران، شهريور 1372، چاپ هشتم ص 9 الي 11                                                   

2-سيري در تاريخ زبان و لهجه هاي تركي، دكتر جواد هيئت، تهران، نشر پيكان، چ سوم، 1380، ص26- 27

 3 – همان ص 27

4 –دستور تطبيقي زبان تركي و فارسي؛ دكتر حسن گيوي، نشر قطره، تهران، چ اول، 1383، ص1وص2